سرنوشت پیروز ترین ستاره های سینمای پیش از انقلاب
به گزارش مجله سفر به کانادا، ماهنامه دیار - مهدی فروتن: بازخوانی تاریخ، سنت و رسمی است که هر چند سال یکبار گریبان یک جامعه و افراد آن را می گیرد و رها نمی کند. در ایران همه که همه به خاطره بازی شهره اند؛ چنین رویکردی سال هاست نقل محافل شده و سینما را هم درگیر خود نموده است. کافی است همین حالا عبارت بهشتی- فارابی را گوگل کنید تا ببینید یکی از مدیران سرشناس سینمای ایران در دهه 60 شمسی درباره دوران مدیریت چقدر حرف زده است. گرچه در رسانه های رسمی کمتر از گذشته سخن به میان می آید اما گسترش رسانه ها و برنامه های مجازی، این فرصت را به خیلی ها داده تا بدون دغدغه از آن دوران بگویند.
رویکرد ما در این گزارش، نه خاطره بازی با گذشته های دور و نزدیک که مرور سرنوشت بعضی از نامدارترین چهره های سینمای ایران در پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی است؛ ستاره هایی که بعضی خیلی زود رخت سفر بستند و به خارج رفتند، عده ای هم برای همیشه خاموشی و انزوا پیشه کردند و گروهی هم ماندند و دوباره کار کردند
در میان مهم ترین فیلمسازان فعال در دوران پهلوی، کمترکسی هست که مدعی گردد پس از بهمن 57 فرصت و امکان کارکردن نیافته است. بهرام بیضایی، امیر نادری، مسعود کیمیایی، داریوش مهرجویی، ساموئل خاچیکیان، علی حاتمی، ناصر تقوایی، بهمن فرمان آرا، عباس کیارستمی، علیرضا داوودنزاد، سیروس الوند و... پیش و پس از انقلاب کم و بیش بدون مشکل کارکردند، فیلم ساختند و حتی از جشنواره فجر جایزه هم گرفتند.
از جمع بازیگران فعال سینمای ایران در پیش از انقلاب هم می توان تعداد زیادی را نام برد که اگر به دیار باقی نشتافته باشند، هنوز و همچنان در سینما بازی می نمایند و قدر می بینند؛ عزت الله انتظامی، محمدعلی کشاورز، علی نصیریان، جمشید مشایخی، مهدی فخیم زاده، عنایت بخشی، بهزاد فراهانی، کتایتو امیرابراهیمی، شهلا ریاحی، ملکه رنجبر، ژاله علو، توران مهرزاد، محمد متوسلانی، بهمن زرین پور، آفرین عبیسی، فرامرز قریبیان، محبوبه بیات، رضا کرم رضایی، پروانه معصومی، ثریا قاسمی و مادرش مرحومه حمیده خیرآبادی، زنده یاد داود رشیدی، جهانگیز فروهر، اسماعیل داورفر، پروین سلیمانی، نعمت الله گرجی، روح الله مفیدی و چند چهره نامدار دیگر به اجزای جدایی ناپذیر تاریخ سینمای ایران تبدیل شده و همیشه بر صدر نشسته اند. آنچه پیش رو دارید، مروری است بر کارنامه بعضی ستاره های سینمای پیش از انقلاب که در جمهوری اسلامی ایران سرنوشتی متفاوت یافتند.
ایرج قادری: بازیگر نقش های لات جوانمرد و بزن بهادر سینمای قبل از انقلاب، پس از انقلاب هم سه فیلم ساخت و بعد برای 10 سال خانه نشین شد. ایرج قادری که شهرتی همپای فردین، بهروز و ناصر داشت، یک دهه پس از تاراج به سینما بازگشت و گرچه اجازه نداشت روی پرده ظاهر گردد اما شهرتش باعث شد می خواهم زنده بمانم به یکی زا جنجالی ترین فیلم های سیزدهمین جشنواره فیلم فجر تبیدل گردد.
بعضی کارشناسان، کارگردانی قادری را ستودند و بازی فاطمه گودرزی و فرامرز قریبیان را در نقش های اصلی آن شایسته دریافت جایزه دانستند. می خواهم زنده بمانم پرفروش ترین فیلم سال و 74 و بازگشتی باشکوه بود برای سینماگری که با یک توبه نامه راه ورود دوباره به سینما را هموار نموده بود. هر چند نشستن روی جایگاه کارگردانی، قادری را راضی نمی کرد و او می خواست دوباره بازیگری را تجربه کند.
این رویای دور و دراز پس از حدود 23 سال با آکواریوم تعبیر شد اما نتیجه چیزی نبود که ستاره پیشین سینما انتظارش را داشت. گرچه قادری در محاکمه، پاتو زمین نذار و شبکه هم همزمان پشت و جلوی دوربین ظاهر شد.
او سال 84 در گفت و گو با هفته نامه سینما آشکارا به علاقه خود به بازیگری اشاره نموده و گفته بود: بیش از 20 سال روی پرده سینما نبودم. بنابراین می خواستم برای حضور دوباره ام یک طراحی داشته باشم. اینکه وقتی مردم من را می بینند جا بخورند و تشویق نمایند.
او دو سال پس از ساختن آخرین فیلم خود، در 78 سالگی درگذشت و در غیاب دوستدارانش در کرج دفن شد. تفاوت عمده قادری با همتایانش، ماندن در ایران و کوشش برای بازگشت دوباره به سینما بود. او خودِ خودِ خودش بود.
حسین گیل: بازیگری که به واسطه چهره خشن و هیکل ورزیده اش بیشتر در نقش های منفی و بزن بهادر ظاهر می شد، در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی ایران به جمعنیروهایانقلابی پیوست و تا مقام سرداری هم پیش رفت.
بازیگر 76 ساله که در سال های اخیر بیشتر در برنامه های بزرگداشت همرزمان شهیدش دیده شده، پیش از انقلاب برای آخرین بار در سفر سنگ مسعود کیمیایی ایفای نقش کرد و پیش از آنکه سال 64 با فیلم جنگی پلاک به سینما بازگردد، به نیروهای سپاه، آموزشی رزمی می داد و در جبهه ها علیه نیروهای بعثی می جنگید. ماندگارترین تصویری که از گیل در ذهن ها مانده، نقش کدخدا سلیمان در مسافران مهتاب مهدی فخیم زاده است؛ برادر شخصیت نمکی که تنها علیه ظلم می خروشید. او آخرین بار حدود دو دهه پیش در فرار بزرگ ایفای نقش کرد و پس از آن از سینما و بازیگری کناره گرفت. بعضی حسین گیل را حرّ انقلاب می دانند؛ چهره ای که از سینمای فارسی آغاز کرد و عاقبت به خیر شد.
ناصر ملک مطیعی: یکی از نمادهای تمام و کمال سینمای فارسی پیش از انقلاب که در حدود 100 فیلم ایفای نقش کرد و روی جایگاه کارگردانی 9 فیلم هم نشست. ناصر ملک مطیعی از آن بازیگرانی بود که چهار سال پس از انقلاب در برزخی ها در کنار ایرج قادری، سعید راد، محمدعلی فردین و... بازی کرد تا بلکه راه حضورش در سینمای نوین ایران هموار گردد اما بازی اش در یک نقش مثبت چندان به چشم نیامد و مثل فردین ناچار شد گوشه نشینی اختیار کند.
او این اواخر در توصیف روزگار گذشته خود گفته بود: کسی از دوستان من نمانده بود. بهروز که به خارج رفت، فردین مدتی تقلا کرد تا بتواند کار کند، ایرج قادری هم خواست کار کند و کرد ولی من از کسی تقاضای کار نکردم و خودم را کنار کشیدم.
ملک مطیعی در سال دوری از سینما به کار در حرفه هایی چون قنادی و مشاور املاک مشغول بود. او از 61 تا 92 منتظر حضور دوباره در سینما ماند و پایان با نقش نگار علی عطشانی بازگشتی نه چندان خوش یمن داشت. فیلم به دلیل حضور یک متهم نفتی در مقام سرمایه گذار مدتی بلاتکلیف بود و در اکران عمومی هم چندان جدی گرفته نشد.
بعضی رسانه روی بازگشت ملک مطیعی به سینما متمرکز شدند و این موضوع در پوستر نقش نگار هم برجسته بود. هر چند این بازیگر قدیمی به سختی می تواند از گذشته خود جدا گردد اما همین که ماند جلای وطن نکرد، حسابش از بعضی همقطارانش جداست. او حالا می تواند بنشیند و در تنهایی خود به این بیندیشد که حضور در نقش نگار و بازگشت دوباره به عرصه بازیگری ارزش این همه انتظار کشیدن را داشت یا نه.
بهمن مفید: من بودم، حاجی نصرت، ناصر فرصت، آره و اینا، خیلی بودیم، کریم آقامونم بود... با همین دیالوگ آهنگین در قیصر بود که بازیگری به نام بهمن مفید در سینمای ایران چهره شد و بعدها در فیلم هایی چون رضا موتوری و داش آکل هم ایفای نقش کرد. هر چند، بیشتر فیلم های او در مقام بازیگر چندان جای دفاع ندارد. مفید که آخرین بار پیش از انقلاب در برادرکشی ایرج قادری بازی نموده بود، در روزهای پس از انقلاب بیکار ننشست و در نخستین فیلم سینمایی پس از انقلاب به نام فریاد مجاهد مقابل دوربین رفت. سطح نازل فیلم و اعتراض هایی که به حضور بعضی بازیگران پیش از انقلاب شد، به پایین آمدن زودهنگام آن از پرده انجامید.
او سال 60 در قدیس بازی نموده و پس از حدود 23 سال منتظر فرست برای بازگشتن به سینما بود ه این اتفاق در سرود تولد علی قوی تن افتاد؛ فیلمی که قرار بود احیانماینده مفید باشد و نشد. حالا این بازیگر قدیمی مثل خیلی از هم نسلان خود، حضور در فیلم ها و سریال های مبتذل رو نازل شبکه جم را به فراموشی و بیکاری ترجیح داده است.
رفتند و نیامدند
بهروز وثوقی: سرشناس ترین ستاره بازیگری پیش از انقلاب که سابقه همکاری با فیلمسازانی چون مسعود کیمیایی، ساموئل خاچیکیان، ناصر تقوایی، امیر نادری، فریدون گُله، علی حاتمی، جلال مقدم و شاپور قریب را در کارنامه دارد: تقریبا همه کارشناسان بر این باورند که پیروزیت فیلم های تحسین شده قیصر، گوزن ها، داش آکل، رضا موتوری و خاک را باید بیش و پیش از هر چیز به پای بازی های درخشان بهروز وثوقی نوشت.
از سال 40 تا پیروزی انقلاب در بیش از 50 فیلم بازی کرد که سوته دلان زنده یاد حاتمی آخرین آنها در ایران بود. او در آخرین ماه های منتهی به بهمن 57 برای بازی در فیلم یک فیلمساز ایران به آمریکا رفت و با پیروز شدن انقلاب اسلامی مردم ایران، همانجا ماندگار شد.
وثوقی از 57 تا 90 یعنی در 33 سال فقط در حدود 51 فیلم ایفای نقش کرد که فصل کرگدن بهمن قبادی و فیلم ناتمام دو اسب نر فرانسیس فورد کوپولا از آن جمله بود. او که چند سال پیش از هنر بازیگری چهره هایی چون خسرو شکیبایی و پرویز پرستویی با صفت های خیلی خوب و فوق العاده یاد نموده ابود، این اواخر به عکس یادگاری انداختن با هنروران درجه چندم شکه جم بسنده کرد. مدتی هم بحث حضورش در آثار این شبکه ماهواره ای فارسی زبان مطرح شده بود که به نظر می رسد چندان جدی نیست.
او از معدود بازیگران پیش از انقلاب بود که در بعضی فیلم ها به جای خودش حرف می زد و نمی توان تمام پیروزیت های کارنامه اش را به پای هنر دوبلورها گذاشت.
مرتضی عقیلی: شاید فکرش را هم نمی کرد ه با سابقه بازی در حدود 60 فیلم، به ناچار حضور در فیلم ها و سریال های مبتذل شبکه جم داشته باشد. مرتضی عقیلی که جزو قدرتمندترین بازیگران نقش مکمل سینمای ایران بود، در چند فیلم در نقش قهرمان هم ظاهر شد و حتی روی جایگاه کارگردانی نشست اما ستاره بخت او با پیروزی انقلاب اسلامی ایران افول کرد و رفتن را به ماندن ترجیح داد.
عقیلی که سال 50 وارد عرصه بازیگری شده بود، در شش سال بعد در مجموع در بیش از 55 فیلم مقابل دوربین ظاهر شد؛ یعنی به عبارت هر سال حدود 10 فیلم. این بازیگر پرکار چهار بار هم کارگردانی را تجربه کرد که حاصل آن تقریبا هیچ بود. تا پیش از حضور در محصولات دم دستی شبکه جم، کمتر کسی نام و نشانی از او سراغ داشت. عقیلی این روزها همراه بهمن مفید برای امثال مهدی مظلومی و سعید ابراهیمی فر در کنار گمنام ترین بازیگران زن سینمای ایران فیلم و سریال بازی می نماید تا شاید دوباره یاد گذشته ها را برای خودش زنده کند.
ماندند و کار نکردند
محمدعلی فردین: مهم ترین و تاثیرگذارترین ستاره فیلم فارسی که خیلی ها او را با گنج قارون و علی بی غم می شناسند. ویژگی های خدادادی محمدعلی فردین با صدای دوبلورها و خواننده ها درهم آمیخت و او را به ستاره ای تبدیل کرد که مردم برای دیدنش روی پرده نقره ای صف می کشیدند.
فردین خیلی اتفاقی و ناگهانی از جهانی قهرمانی کشتی با مدال نقره جهان وارد سینما شد ودر نخستین نقش آفرینی اش آنقدر خجالتی بود که هر برداشت بارها تکرار می شد. او به لطف صدای چنگیز جلیلوند و حسین خواجه امیری یا همان ایرج، قله ها را یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت و با سلطان قلب ها به اوج رسید.
با اینکه تقریبا تمام فیلم هایش پیروز بود، خودش دوست داشت نقش هایی متفاوت هم در کارنامه داشته باشد. به همین دلیل به پیشنهاد سینماگرانی چون جلال مقدم، علی حاتمی و مسعود کیمیایی پاسخ مثبت داد و در راز درخت سنجند، بابا شمل، و غزل بازی کرد.
پرونده او پیش از انقلاب با کارگردانی و بازی در بر فراز آسمان ها بسته شد و اولین و آخرین فیلمش پس از انقلاب برزخی ها به کارگردانی ایرج قادری بود. پس از آن، تمام کوشش ها برای بازگشت فردین به پرده سینما به دلیل نماد سینمای فارسی بودن ناکام ماند و عمده وقت این ستاره پیشین به حضور در فرش فروشی میدان ونک گذشت. فردین در 18 فروردین 79 در 69 سالگی از جهان رفت و مراسم تشییع جنازه اش با حضور هزاران نفر در استادیوم پیر تهران برگزار گردید.
رفتند، آمدند، کار کردند
سعید حق پرست راد: ستاره خداحافظ رفیق، تنگنا، صادق نموده و سفر سنگ. پس از انقلاب شش سال در یاران ماند و هفت فیلم بازی کرد. از جمله در خط قرمز، برزخی ها، عبور از میدان مین، دادشاه و عقاب ها که هنوز هم بعضی این آخری را پرفروش ترین و پرتماشاگرترین فیلم چهار دهه اخیر می دانند.
سعید راد هم مثل تعدادی از بازیگران پیش از انقلاب چاره را در ترک ایران دانست و وقتی در اواخر دهه 70 به ایران بازگشت، دورانی شگفت انگیز را به ویژه در کانادا و امریکا پشت سر گذاشته بود. هنوز هم خواندن خاطرات راد از سال های حضور در خارج از ایران و کارهایی که نموده بود، مو بر تن مخاطب راست می نماید. او بازگشت و تقریبات 20 سال پس از عقاب ها دوباره در یک فیلم جنگی ظاهر شد؛ دوئل پرخرج ترین فیلم تاریخ سینمای ایران تا آن موقع بود اما بازی راد در آن به ویژه صدای واقعی خودش چندان به دل مخاطب ننشست. در شرایطی که تصور می شد دوئل احمدرضا درویش، راه را برای حضور گسترده راد در سینمای ایران هموار کند، این اتفاق نیفتاد و بازیگر قدیمی تا پیش از چ ابراهیم حاتمی کیا، فقط در دو فیلم نه چندان مهم بازی کرد.
راد این سال ها حتی جزو گزینه های چهارم و پنجم فیلمسازان هم نیست و شاید به این می اندیشد که دوبلورها پیش از انقلاب چه خدمتی به بازیگران هم نسل او می کردند.
سعید کنگرانی: بازیگری که با در امتداد شب یک شبه ره صدساله رفته و از خیابان پیروزی به کامرانیه نقل مکان نموده بود، خیلی زود هم از نردبان ترقی پایین افتاد و بعدها عوامل سقوط خود را معرفی کرد. سعید کنگرانی با رضا موتوری پا به سینما گذاشت و با دایره مینا و سرایدار وجوهی تازه از هنرش را به نماش گذاشت اما این حضور در کنار فائقه آتشین در در امتداد شب پرویز صیاد بود که او را به مقام یک ستاره رساند. هر چند بازی در یکی از نقش های اصلی دایی جان ناپلئون هم به شناخته تر شدنش یاری نموده بود.
کنگرانی جوان بعد از انقلاب خیلی زود کوشش کرد با حضور در فیلم های انقلابی راهی را که دیگر بازیگران رفته بودند، برای خود هموار کند. او حتی گزینه علی حاتمی برای بازی در نقش جوان عارف مسلک مادر هم بود که در نهایت قرعه به نام امین تارخ افتاد. کنگرانی در 34 سالگی ناچار شد از ایران برود و پس از بازگشت، در 50 سالگی مقابل دوربین حسن فتحی در ازدواج به سبک ایرانی رفت؛ فیلمی که در آن چیزی نزدیک به فاجعه بود و باعث شد برای همیشه از عرصه سینما محو گردد.
سعید کنگرانی یکی از نمونه هایی بود که از سهم دوبلورها در پیروزیت ستاره های سینمای پیش از انقلاب پرده برداشت. ضمن اینکه سال 94 در گفت و گویی جنجالی به نقش چهره هایی چون شهره آغداشلو و بهمن فرمان آرا در سقوط اخلاقی و حرفه ای خود اشاره نمود.
ماندند و بعد رفتند
سوسن تسلیمی: بازیگری که یگانه ستاره در میان بازیگران زن سینمای ایران در دهه 60 بود، از وقتی بار سفر بست و برای همیشه به سوئد رفت، از خاطره ها محو شد. همسر پیشین داریوش فرهنگ و خواهر سیروس تسلیمی، نخستین بار در چریکه تارا به کارگردانی بهرام بیضایی مقابل دوربین رفت و سربداران با حضور پرقدرت او، یک بازیگر توانمند به سینمای ایران معرفی کرد. مرگ یزدگرد و مادیان دیگر تجربه های سوسن تسلیمی در سینما بود که با باشو غریبه کوچک به اوج رسید. او سپس در طلسم فرهنگ، بازی کرد و برای آخرین بار در ایران و سومین همکاری خود با بیضایی، در شاید وقتی دیگر... مقابل دروبین رفت. بازیگری که بی تردید یک سر و گردن از همتایان خود بالاتر بود، سال 66 در اقدامی ناگهانی ایران را به مقصد سوئد ترک کرد و از آنجا شاهد اکران باشو غریبه کوچک پس از پنج سال توقیف بود.
تسلیمی هرچند در سوئد همیشه به کار در سینما، تلویزیون و تئاتر مشغول بوده اما جز چند خاطره خوب، چیزی برای دوستداران سینما در ایران باقی نگذاشته است. او هم جزو گروهی است که با رفتن از سرزمین مادری، گام به وادی فراموشی گذاشتند و کمتر کسی سراغ شان را می گیرد.
امیر نادری: خالق آب، باد، خاک و دونده که زمانی تصور می شد آینده دارترین فیلمساز ایران خواهدبود، حالا به اکران فیلم هایش در بخش های جنبی و حاشیه ای جشنواره های ریز و درشت دل خوش نموده است. امیر نادری خداحافظ رفیق، تنگنا، سازدهنی و تنگ سیر را پیش از انقلاب ساخت تا نشان دهد از دوران همکاری در پروژه های مسعود کیمیایی و علی حاتمی فراوان آموخته است. او که به نظر از توقیف چند فیلم خود از جمله آب، باد، خاک دلگیر بود، از ایران خارج شد تا به رویای همیشگی اش برای فیلمسازی در آن سوی آب ها جامعه عمل بپوشاند.
او در اواخر دهه 60 تهران را به مقصد آمریکا ترک کرد و گرچه نخستین تجربه های بین المللی اش تا حدودی مورد توجه نهاده شد اما به تدریج از جریان جدی فیلمسازی در آمریکا خارج شد.
نادری با وگاس براساس یک داستان واقعی با بخش مسابقه جشنواره ونیز 2008 راه یافت و سال جاری هم علاوه بر نمایش کوهستان در بخش جنبی ونیز، یک جایزه افتخاری ازاین رویداد مهم گرفت. او سعی نموده فیلم ساختن در دیگر نقاط جهان را هم تجربه کند که حضور در ژاپن و ایتالیا از آن جمله است. هر چند، جهانی سینما و سینمادوستان ایرانی هنوز و همچنان فیلمساز 71 ساله جنوبی را با دونده و سازدهنی می شناسند.
محسن مخملباف: تااواسط دهه 70 جزو پرکارترین فیلمسازان ایران بود و تقریبا هر ساخته اش با اقبال و جنجال روبرو می شد. کسی هم متوجه نشد چرا از ایران رفت و به سراشیبی سقوط افتاد. محسن مخملباف که اوایل انقلاب با توبه نصوح، دو چشم بی سو و استعاذه سعی در بهشتی کردن تماشاگران داشت و بعضی فیلم ها و فیلمسازان را به انفجار نارنجک در سینما تهدید می کرد، به تدریج با شب های زاینده رود و نوبت عاشقی به آن سوی بام نزدیک شد. با ناصرالدین شاه آکتور سینما، هنرپیشه و سلام سینما به خط بازگشت و با سکوت، نخستین تجربه فیلمسازی را در خارج از مرزهای ایران پشت سر گذاشت.
او با جنسیت و فلسفه نوایی دیگر کوک کرد و کوشید در قامت یک اپوزیسیون برای نظام جمهوری اسلامی ایران ظاهر گردد. فریاد مورچه ها، باغبان و رییس جمهور آخرین تجربه های ناکام فیلمسازی است که گمان می نماید همه اشتباه می نمایند جز او.
مخملباف که زمانی معتقد بود باید موهای بیرون مانده دختران و زنان را با قیچی کوتاه کرد، حالا کاتولیک تر از پاپ شده و جهت سقوط را با بیشترین سرعت ممکن طی می نماید. اصلا کسی از خانواده هنرمند مخملباف خبر دارد؟
منبع: برترین ها